آدم های این دور و بر ...

:)


آدمهای عینکی دنیا رو از پشت چشم هایی میبینن که پشت ِیه ویترین ِاجباری گذاشتن ، شاید عادت کردن به چیز های اجباری یکم سخت باشه . ولی بلاخره آدم خودش رو با شرایطی که مناسب شه وفق میده ! آدم های عینکی چون از عینک زیاد استفاده میکنن براشون عادی میشه ، بعد از یه مدتی دیگه اون عینک ُروی صورت شون حس نمیکنن ، میشه جزئی از اعضای بدن ِشون ؛ تا وقتی که هست دیده نمیشه ، اما وقتی نباشه یه چیزی کمه ، یه مشکلی هست ! 

شاید داستان ما با آدم های این دور و بر هم ، همین باشه وقتی که هستن چون زیاد هستن (زیادی نه !) کمتر به چشم میان ! ولی همین که یه مدتی دور یا کمتر باشن ، نبودن ِشون با تمام وجود حس میشه ! 

بین آدم های دور و بر مون بگردیم ببینیم نبودن کدوم ها ناراحتی آوره ؛ قدر شون رو بیشتر بدونیم . بدونیم امکان داره یه روزی از هم جدا بشیم . اون روز خاطره ی بد از هم نداشته یا کمتر داشته باشیم ... :)

* قسمتی از مثال ، از سریال ساختمان پزشکان ! 
+ ادامه داره ... 

نظرات  (۱)

  • پریسآتیس (:
  • خوندم اینوبا خودم گفتم لابد برا داداشت نوشتی(:
    پاسخ:

    کلی گفتم . 
    ولی به داداشم هم مربوط میشه :)

    :)

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی