حقیقت (شاید ناراحتی)

همیشه وقتی حقیقت روشن میشه یه طرف ناراحت میشه ؛ چون حقیقت به نفع ش نیست ، چون شاید ناحق !

ما همیشه باید بین حقیقت یا ناراحت شدن آدم های دور و بر مون یکی رو انتخاب کنیم .

همیشه سعی میکنم حقیقت رو بگم تا طرف ناحق ناراحت بشه و شاید به خودش بیاد . ولی گاهی اوقات وقتی حقیقت رو میگی هر دو طرف ناراحت میشن ! یکی شون بخاطر ناحق بودن ، اون یکی هم بخاطر توقعاتی (که به نظر خودش درست بوده) داشته ! 

من همیشه سعی میکنم حقیقت رو بگم ولی اکثرا هر دو طرف ناراحت میشن ؛ نمیدونم مشکل از کجاست ! یا من خوب حقیقت رو نمیگم یا آدم های دور و برم جنبه حقیقت رو ندارن !؟ 

دوره زمونه جوری شده که هیچ کس نمیتونه دروغ نگه !!! شاید هم بخاطر همین حقیقت برای آدم های دور و بر مون ناراحت کنندست !

بعضی وقتا انتخاب بین حقیقت و ناراحتی اطرافیان خیلی سخت میشه ؛ اونقدر سخت که مغز جواب میکنه ، کاری جز سکوت از مون بر نمیاد ! این سکوت اصلا خوب نیست ! شاید خودم هنوز نتونستم ! ولی یاد بگیریم خیلی جا ها نباید سکوت کرد ! 

:)

ترانه گرافی ( :) )

 ترانه گرافی 

 محسن چاوشی 

* جنگ زده *

وابستگی (!)

یکی از اتفاقایی که جدیدا بین آدم های دور و بر مون (مخصوصا آدم ها با جنس مخالف شون) اتفاق می افته وابستگیه !

به نظرم وابستگی یعنی یه نفر ، یه چیز یا حتی شرایطی که واسه مون اتفاق می افته و واسه مون تازگی داره ؛ و همش فکر میکنیم که آخرین باره که اتفاق میافته !

وابستگی زیاد باعث میشه بدی ها رو نبینیم یا تو حالت بدتر اونا رو خوبی ببینیم ! 

در کل نمیدونم وابستگی خوبه یا بد ! فقط میدونم به اونایی که تا آخرش نمی مونن نباید وابسته شد ! 

اگه قرار وابسته شید به اونایی وابسته شید که قرار تا آخرش بمونن ...

وابستگی رو آدم های دو رو بر مون خیلی تاثیر میزاره ، خیلی ها رو دیدم که وابستگی عوض شون کرده ؛ شدن یه آدم دیگه ! 

* بزرگی میگفت : تو مسافرت میشه آدم ها رو شناخت .

:)

دنیا های این دور و بر ... (!)

تو دنیایی زندگی میکنیم که توی خودش 7-8 میلیارد دنیا رو جا داده . 

دنیای ما پر از دنیا های خوب و بده ؛ دنیا هایی که از هر چیز واسه خودشون یه تعریف دارن که شاید از نظر دنیا های دیگه تعریف نادرستی باشه . 

همیشه از سادگی خوشم میومد ؛ به نظرم دنیا های ساده قشنگ ترین دنیاهایی ایه که آدم های دور و بر مون میتونن داشته باشن ، شاید بخاطر همین هم همیشه از دنیای بچه ها خوشم میومد ؛ دنیایی که هیچی توش نیست ! نه دروغ ، نه دو رویی !

دنیا ها می چرخن و عوض میشن خوب ها بد میشن ، بد ها خوب میش ؛ ساده ها پیچیده میشن ، پیچیده ها ساده میشن ... 

گاهی دنیا ها انقدر میچرخن که شکل و جای واقعی شون رو یادشون میره ! 

کاش دنیا ها مون تا یه جایی بچرخن که از جای واقعی خودشون جابه جا نشن !

نمیدونم ! شاید اگه حال و روز الان مون زیاد خوب نیست بخاطر اینه که دنیا ها مون زیادی چرخیده ! 

* پیشرفت تکنولوژی و بیخیالی پدر مادر ها داره دنیای ساده ی بچه ها رو پیچیده میکنه ! 

* پاراگراف یکی مونده به آخر نوشته ام شبیه یکی از دیالوگ های آقای نصیریان توی فیلم شهرزاد بود . 

* امیدوارم دنیا تون همیشه ساده باشه ... :)

:)